×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

راز قدرت انسان

× قدرت آن نیروی بسیار توانمنداست که میتواند حرکت ایجاد کند، خلق کند و بیافریند و تغییر کند. قدرت، توان ساکن در وجود یکایک شماست که به تحریک انگیزه شما به نیروی حرکنی و سازنده تبذیل می شود.
×

آدرس وبلاگ من

lionlord.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/landan-b

× ?????? ???? ???? ?? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

مذهب

و اما مذهب چیست : مذهب عبارت است از یک کلمه : " خودآگاهی " . متاسفانه هم باید کلمه ی مذهب را طور دیگری معنا کرد و هم کلمه ی خودآگاهی را که معنی اش را می دانید . الان در فارسی وقتی می گویند فلانی خود آگاه است ، یعنی آگاه است . در صورتی که " خود آگاه " غیر از " آگاه " است . " خود آگاهی " مساوی ست با مذهب . خودآگاهی ترجمه ی " کنسیانس " است ، یعنی وجدان خود ، احساس خود ، علم خود ، علم حضوری نسبت به خویشتن خویش ، پی بردن به آن " من " ی که در درون " من " نمودین یا " من " های نمودین ( پوک ، پوچ ) و دروغین مدفون و مجهول اند ، و تلاش برای استخراج خویش و یافتن کبریتی برای اشتعال در پنهانی ترین کانون وجودی خویش ، و در خویش سر به شورش برداشتن ، در خود برافروختن و برانگیختن گنجینه های پنهان در ویرانه های وجودی خویش و کفر نسبت به " من " ی که می نمایم و ایمان به آن " من " ی که زندگی همواره آن من را کتمان می کند و عصیان علیه " من " ی که هستم و عشق به آن " من " ی که باید باشم و به هر حال چشم دوختن در اعماق خویشتن خویش . خودآگاهی ... چشم دوختن در اعماق خویش ، در درون ، آنجا که عشق از آن سر می زند و نیز هنر و خیر و ایثار ، یعنی دیگری را علیه خود ، بر ضد خود و به زیان خود انتخاب کردن و این آن چیزی ست که عقل نمی تواند بفهمد یعنی چه ، فداکردن و شهادت از آن سر می زند ، یک کانون مخصوصی ست درون وجود نمودی آدم ، آدم دیگری اینجا هست ، آدم دیگری اینجا پنهان است ، یک " انسان " در بشر وجود دارد .همه بشرند اما بعضی ها انسان اند در درجات مختلف به میزانی که آن آدمی که توی این آدم ها هست ، کشفش می کنند ، این اسمش " انسان " است ، این شبیه خداست ؛ این از جنس و از ذات ماوراء زندگی ، جنس و ذات خود من است . انسان را در محیط طبیعی که برای حیوانات و گیاهان ساخته شده ، به قول هایدگر " حبس " کرده اند ، و به قول اسلام انسان در آن " هبوط " کرده ؛ کشف آن آدمی که " هبوط " کرده ، کشف آن آدمی ست که روح خدا در او دمیده شده ، و به قول هایدگر کشف آن " غریب " است . این اسمش مذهب است . خود آگاهی ست . آن " غریب " آدم دیگری ست ؛ به میزانی که او را کشف می کنیم و در خودمان رشد می دهیم ، این پوسته ی " من نمودی " و یا " من مجازی" ، دائم نازک می شود تا وقتی که به حداقل می رسد . چنانکه برعکس ، در این زندگی معمولی ، زندگی حیوانی ، زندگی " من " ی که در آن سر هر ﮐس به آخور خودش بند است - چه آخور مدرن ، چه کهنه ، فرق نمی کند ؛ این قیمتش و نرخش هست که گران می شود - ، این آدم دائم پوست کلفت می شود ، گوشتش زیاد می شود ، چربی می بندد ، به قدری که آن انسان درونش دائما لاغر می شود ، ضعیف مشود ، و این من ِ مجازی ، این من ِ مادی ، من ِ عنصری ، دائما رشد می کند تا آن انسان را خفه می کند ، این انسانی را که زندانی ست می کشد و به صورت یک جنازه در می آورد ، و بعد به صورت یک خاطره در درونش می ماند و بعد حتی خاطره اش هم از بین می رود . آن وقت کشف او ، پرورش و طرح او و بیرون آوردن و استخراج او " مذهب " است ... " و نفس و ما سواها " ( و سوگند به نفس ، به خویش ) . برخلاف مرتاض ها و زهاد که نفس را می کشند ، اسلام می پرورد ، پرورش بزرگ انسانی می دهد .خدا سوگند می خورد : " و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقویها ، قدافلح من زکیها ، و قد خاب من دسیها " یعنی : رستگار شد و به میوه و گل رسید . دهقانی که بذر آن خویشتن خویش پنهان در زیر بار و کود و خاک - خویشتن نمودی خویش - را پرورش داد و رویاند ؛ سر زد ، شکفت و به بار نشست " قد افلح من زکیها " : موفق شد و عاید و سود برداشت کسی که آن بذر را نمو داد ؛ کدام بذر ؟ بذر نفس که در درون آدمی مدفون است . " و قد خاب من دسیها " : و کسی که این بذر را در اندام خویش ، در زندگی وجودی روزمره ی خویش نگه داشت ، قایم کرد و پنهان داشت ، خود را تباه کرده و زیان کرده و همه چیز راباخته. چه را ؟ انسان بودن خویش را باخته ، اگرچه همه ی دنیا را به دست بیاورد ... (" چه باید کرد ؟ farhad
چهارشنبه 11 خرداد 1390 - 10:38:03 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم