باد ما را خواهد برد
در شب کوچک من ، افسوس -
باد با برگ درختان میعادی دارد -
در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست -
گوش کن -
وزش ظلمت را می شنوی؟ -
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم -
من به نومیدی خود معتادم -
گوش کن -
وزش ظلمت را می شنوی؟ -
در شب اکنون چیزی می گذرد -
ماه سرخست و مشوش -
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است -
ابرها ، همچون انبوه عزادارن -
لحظه ی باریدن را گویی منتظرند -
لحظه ای -
و پس از آن ، هیچ -
پشت این پنجره شب دارد می لرزد -
و زمین دارد -
باز می ماند از چرخش -
پشت این پنجره یک نامعلوم -
نگران من و توست -
ای سراپایت سبز -
دستهایت را چون خاطره ای سوزان در دستان عاشق من بگذار -
و لبانت را چون حسی گرم از هستی -
به نوازش های لبهای عاشق من بسپار -
باد ما را با خود خواهد برد -
باد ما را با خود خواهد برد
دوشنبه 9 اسفند 1389 - 8:22:47 PM